کاغذ پاره های من

ساخت وبلاگ
چند وقت پیش یک مطلبی خوندم از این مطالب حکمت آمیز. معمولا آدمی نیستم که این چور چیزها خیلی فکردم رو به خودش مشغول کنه اما این یکی به من کمک کرد یکی از گره های کور زندگیم رو باز کنم مضمونش این بود که مغز جایگاه تفکر و عقلانیت و در عین حال تکبر است و قلب جایگاه مهربانی و در عین حال حسادت. من خیلی آدم احساساتی نیستم  حتی وقتی دارم به کسی که نیاز داره کمک می کنم از روی دلسوزی نیست بلکه از اینه که فکر می کنم باید بهش کمک کنم برای همین در دسته آدم های خوش قلب قرار نمیگیرم و بیشتر در دسته عاقل ها هستم و بنابراین غرور و تکبر رو هم خوب می شناسم و بارها شده که خودم دچارش بشم برای همین این اخلاق ها رو در آدم ها هم مثل آب خوردن نشخیص می دهم و حتی درک می کنم و می فهممشون  و گاهی هم بهشون حق می دهم. اما هیچ وقت در زندگیم  معنی و لزوم حسادت را نفهمیدم  و نتوانستم  آدم های حسود را  بشناسم یا درکشون کنم و وقتی حسادت یک نفر به من اثبات میشد دلم برایش می سوخت و با خودم می گفتم طفلکی چقدر  بی عقل است. چرا عقلشو به کار نمیندازه؟ اما همین یک پاراگرافی که خوندم و با خودم مقایسه کردم و رفتارهای آدم های بسیار مهربانی که سالها با آنها در ارتباط بودم و بسیاری از آنها به مرور از زندگیم حذف شده بودند را مرور کردم، درک خوش قلب های حسود برام ممکن شد مثل عاقل های متکبر. قبلا ها وقتی به یک آدم عاقل می رسیدم یک زن کاغذ پاره های من...
ما را در سایت کاغذ پاره های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9manjooghf بازدید : 179 تاريخ : سه شنبه 26 دی 1396 ساعت: 11:52